آیکن بنر

راهنمای استفاده از بخش «لغات من» در فست دیکشنری

راهنمای استفاده از بخش «لغات من»

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

کوشش به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / kooshesh /

effort, try, endeavor, attempt, study, strain, exertion, striving, application

effort

try

endeavor

attempt

study

strain

exertion

striving

application

تلاش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

کوشش او موجب موفقیت تیم بود.

His effort accounted for the success of the team.

موفق نشدم ولی ارزش یک‌بار کوشش دیگر را دارد.

I failed but it's worth another try.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کوشش

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت کوشش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کوشش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کوشش

لغات نزدیک کوشش

پیشنهاد بهبود معانی