try, effort, struggle, endeavor, exertion, scramble, push, sweat, strain, strife, drudgery, toil, travail
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تلاش پزشکان برای نجات بیمار
the doctors' effort to save the patient
تلاش فکری
mental exertion
تلاش قاطع داشتن
to make a determined effort
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تلاش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تلاش