آخرین به‌روزرسانی:

تلاشی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پاشیدگی

فونتیک فارسی

talaashi
اسم

dispersion, disintegration, collapse, decomposition, fragmentation, breakup

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

پراکندگی دانه‌ها برای تولیدمثل گیاهان حیاتی است.

Dispersion of seeds is crucial for plant reproduction.

تلاشی مواد آلی برای چرخه‌ی مواد مغذی در اکوسیستم‌ها ضروری است.

The decomposition of organic matter is essential for nutrient cycling in ecosystems.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تلاشی

  1. مترادف:
    انهدام پاچیدگی پاشیدگی پراکندگی پوسیدگی نیستی
  1. مترادف:
    ازهم‌گسیختن متلاشی شدن

ارجاع به لغت تلاشی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تلاشی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تلاشی

لغات نزدیک تلاشی

پیشنهاد بهبود معانی