obedience, condescension, compliance, servility
obedience
condescension
compliance
servility
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تمکین او به قوانین قابل تحسین بود.
His obedience to the rules was admirable.
تمکین به سیاست جدید برای تمام کارکنان الزامی است.
Compliance with the new policy is mandatory for all employees.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تمکین» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تمکین