swelling, inflation, turgidity, turgidness, swell, inflammation, edema, puffiness, bulge, protuberance
با نگرانی تورم را با انگشتش معاینه کرد.
He probed the swelling anxiously with his finger.
دارو تورم پوست را بهبود میبخشد.
The drugs reduce the inflammation in the skin.
اقتصاد inflation
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نرخ تورم به سرعت افزایش مییابد.
The rate of inflation is accelerating fast.
تورم اقتصاد کشور را فلج کرده بود.
Inflation had crippled the country's economy.
تورم را مهار کردن
to control inflation
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تورم» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تورم