فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

جریان به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

گردش

فونتیک فارسی

jaryaan
اسم

flowing, current, running, flow, flux, stream, tide, course, circulation

جریان متناوب

alternating current

جریان رودخانه الوار را به دریا برد.

The currents of the river carried the lumber to the sea.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

جریان هوای تازه در ساختمان

the circulation of fresh air in the building

قضیه، رویداد

فونتیک فارسی

jaryaan
اسم

event, circumstance(s)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

جریانات اخیر مملکت

the recent events in the country

جریان از این قرار بود...

This is how it was...

روال، روند

فونتیک فارسی

jaryaan
اسم

process, progress

امر نگاشتن این کتاب هنوز در جریان است.

The task of writing this book is still in process.

در جریان گذشت زمان

in the process of time

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جریان

  1. مترادف:
    روانی ریزش سیلان
  1. مترادف:
    تداول رواج
  1. مترادف:
    روند
  1. مترادف:
    حیص‌وبیص خلال
  1. مترادف:
    قضیه ماجرا
  1. مترادف:
    سیر کوران
  1. مترادف:
    گردش

ارجاع به لغت جریان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جریان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جریان

لغات نزدیک جریان

پیشنهاد بهبود معانی