با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

جریان به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • گردش
  • فونتیک فارسی

    jaryaan
  • اسم
    flowing, current, running, flow, flux, stream, tide, course, circulation
    • - جریان متناوب

    • - alternating current
    • - جریان رودخانه الوار را به دریا برد.

    • - The currents of the river carried the lumber to the sea.
    • - جریان هوای تازه در ساختمان

    • - the circulation of fresh air in the building
  • قضیه، رویداد
  • فونتیک فارسی

    jaryaan
  • اسم
    event, circumstance(s)
    • - جریانات اخیر مملکت

    • - the recent events in the country
    • - جریان از این قرار بود...

    • - This is how it was...
  • روال، روند
  • فونتیک فارسی

    jaryaan
  • اسم
    process, progress
    • - امر نگاشتن این کتاب هنوز در جریان است.

    • - The task of writing this book is still in process.
    • - در جریان گذشت زمان

    • - in the process of time
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد جریان

ارجاع به لغت جریان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جریان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/جریان

لغات نزدیک جریان

پیشنهاد بهبود معانی