با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

جسم به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • شیء
  • فونتیک فارسی

    jesm
  • اسم
    matter, material, object, substance, stuff
    • - کارآگاهان به دنبال هر جسمی بودند که به کمک آن بتوانند پرونده‌ی جنایی را حل کنند.

    • - The detectives were searching for any substance that could help them solve the crime.
    • - دستم به جسم سختی خورد.

    • - My hand hit a hard substance.
  • بدن
  • فونتیک فارسی

    jesm
  • اسم
    body, person, flesh
    • - آیا نیازهای جسم مهم‌تر از نیازهای روح است؟

    • - Are the needs of the body more important than the needs of the spirit?
    • - جسم سلولی

    • - cell body
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد جسم

ارجاع به لغت جسم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جسم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/جسم

لغات نزدیک جسم

پیشنهاد بهبود معانی