آخرین به‌روزرسانی:

بدن به انگلیسی

توضیحات:

همچنین در حالت جمع می‌توان از ابدان و بدن‌ها استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پیکر

فونتیک فارسی

badan
اسم

body, corpus, physique, build, figure, bulk, person, flesh, somato-, -soma

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

ایمان روح را از زندان بدن آزاد می‌کند.

Faith liberates the soul from the body's prison.

عقل سالم در بدن سالم است!

A sound mind dwells in a healthy body!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بدن

  1. مترادف:
    پیکر تنه تن جثه کالبد
    متضاد:
    روح روان
  1. مترادف:
    بدنه جسم
  1. مترادف:
    جسد لاش لاشه

ارجاع به لغت بدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بدن

لغات نزدیک بدن

پیشنهاد بهبود معانی