readiness to answer, readiness retort, repartee, wordplay, glibness, wisecrack
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مهارت او در حاضرجوابی برایش دشمن درست کرده است.
Her skill at repartee has made her enemies.
حاضرجوابی او در طول مناظره آمادگیاش برای پاسخ به هر سوالی را نشان داد.
Her wordplay during the debate showcased her readiness to answer any question.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حاضرجوابی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حاضرجوابی