آخرین به‌روزرسانی:

خفقان به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خفگی

فونتیک فارسی

khafaghaan, khafeghaan
اسم

choke, asphyxiation, smothering, garroting, strangulation, suffocation

لوله‌ی گاز سوراخ بود و پیرزن در اثر خفقان مرد.

The gas pipe had a leak and the old lady died of asphyxiation.

خفقان ناگهانی هنگام غذا خوردن

sudden choke while eating food

نمونه‌جمله‌های بیشتر

مشخص شد که علت مرگ خفقان بوده است.

The cause of death was determined to be asphyxiation.

اختناق، فقدان آزادی

فونتیک فارسی

khafaghaan, khafeghaan
اسم

despotism, oppression, persecution, stifling, suppression

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

خفقان احساسات ممکن است بر سلامت روان اثرات منفی داشته باشد.

The stifling of emotions can have negative impacts on mental health.

خفقان‌آور

choking, oppressive, smothering

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خفقان

  1. مترادف:
    اختناق ترس ووحشت (حاکم بر جامعه)
  1. مترادف:
    خفگی
  1. مترادف:
    تپش اضطراب
  1. مترادف:
    خفه‌خون

ارجاع به لغت خفقان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خفقان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خفقان

لغات نزدیک خفقان

پیشنهاد بهبود معانی