با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

خفقان به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خفگی

فونتیک فارسی

khafaghaan, khafeghaan
اسم
choke, asphyxiation, smothering, garroting, strangulation, suffocation

- لوله‌ی گاز سوراخ بود و پیرزن در اثر خفقان مرد.

- The gas pipe had a leak and the old lady died of asphyxiation.

- خفقان ناگهانی هنگام غذا خوردن

- sudden choke while eating food

- مشخص شد که علت مرگ خفقان بوده است.

- The cause of death was determined to be asphyxiation.
اختناق، فقدان آزادی

فونتیک فارسی

khafaghaan, khafeghaan
اسم
despotism, oppression, persecution, stifling, suppression

- خفقان احساسات ممکن است بر سلامت روان اثرات منفی داشته باشد.

- The stifling of emotions can have negative impacts on mental health.

- خفقان‌آور

- choking, oppressive, smothering
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خفقان

ارجاع به لغت خفقان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خفقان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خفقان

لغات نزدیک خفقان

پیشنهاد بهبود معانی