lawbreaker, wrongdoer, guilty, offender, criminal, lawless, sinner, delinquent, lowlife
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دزد خلافکار بعد از دزدیدن یک نقاشی ارزشمند بازداشت شد.
The lawbreaker thief was arrested after stealing a valuable painting.
کارمند خلافکار اخراج شد.
The lawbreaker employee was fired.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خلافکار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خلافکار