فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

خواب رفتن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

به خواب‌ رفتن

فونتیک فارسی

khaab raftan
فعل لازم
to go to sleep, to fall asleep

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- ملوان سر خود را روی گوشه‌ی نرده قرار داد و به خواب رفت.

- The sailor put his head on the angle of the railing and fell asleep.

- خواب با حرکت سریع چشم (نوعی اختلال رفتاری خواب) معمولاً حدود ۹۰ دقیقه پس‌از به خواب رفتن رخ می‌دهد.

- REM sleep typically occurs about 90 minutes after falling asleep.
بی‌حس شدن موقتی دست و پا

فونتیک فارسی

khaab raftan
فعل لازم
to become limp, to get pins and needles

- سپس متوجه شدم که دست چپم خواب رفته است.

- Then I noticed that my left arm was limp.

- بعداز چند ساعت دراز کشیدن در رختخواب، بیدار شدم و دستم خواب رفت.

- After lying in bed for several hours, I woke up to get pins and needles in my arm.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خواب رفتن

  1. مترادف:
    به خواب‌رفتن خوابیدن
  1. مترادف:
    کرخ شدن بی‌حس شدن(دست پا و )

ارجاع به لغت خواب رفتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خواب رفتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خواب رفتن

لغات نزدیک خواب رفتن

پیشنهاد بهبود معانی