آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

    خوابیدن به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / khaabidan /

    to go to sleep, to sleep, to doss, to slumber, to kip, to take a siesta

    to go to sleep

    to sleep

    to doss

    to slumber

    to kip

    to take a siesta

    خفتن

    من معمولاً در طول هفته زود می‌خوابم.

    I usually go to sleep early during the week.

    صداهای شبانه‌ی شهر ممکن است خوابیدن را برای برخی افراد سخت کند.

    The nocturnal noises of the city can make it difficult for some people to sleep.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / khaabidan /

    to be laid up, to be hospitalized, to be to bed, to become bedridden

    to be laid up

    to be hospitalized

    to be to bed

    to become bedridden

    بستری شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    پس‌از عمل جراحی، او مجبور بود چندین هفته بخوابد.

    After the surgery, he had to be laid up for several weeks.

    پس‌از حادثه، او مجبور شد چند روز در بیمارستان بخوابد.

    After the accident, she had to be hospitalized for several days.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / khaabidan /

    to subside, to be reduced, to quieten, to be allayed

    to subside

    to be reduced

    to quieten

    to be allayed

    شدت چیزی کم شدن

    با گذشت زمان، درد مچ پای او کم‌کم خوابید.

    As time passed, the pain in his ankle began to subside.

    استرس در محل کار می‌تواندازطریق روش‌های ذهن‌آگاهی بخوابد.

    The stress in the workplace can be reduced through mindful practices.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / khaabidan /

    to lie low, to stretch down, to become leveled, to be felled, to collapse, to lie down, to recline

    to lie low

    to stretch down

    to become leveled

    to be felled

    to collapse

    to lie down

    to recline

    دراز کشیدن

    به سرباز دستور داده شد که بخوابد و پنهان بماند تا دشمن عبور کند.

    The soldier was instructed to lie low and remain hidden until the enemy passed.

    بعداز یک روز طولانی در محل کار، دوست دارم روی کاناپه بخوابم و استراحت کنم.

    After a long day at work, I like to lie down on the couch and relax.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / khaabidan /

    to go out of operation, to go out of service, to come to a standstill

    to go out of operation

    to go out of service

    to come to a standstill

    فعالیت جایی متوقف شدن

    کارخانه‌ی قدیمی ماه آینده می‌خوابد.

    The old factory will go out of operation next month.

    اگر برق قطع شود، سیستم ممکن است به‌طور غیرمنتظره‌ای بخوابد.

    If the power fails, the system may go out of service unexpectedly.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد خوابیدن

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    خسبیدن خفتن غنودن به خواب فرو رفتن لالا کردن لالائی کردن
    متضاد:
    بیدار شدن

    سوال‌های رایج خوابیدن

    خوابیدن به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «خوابیدن» در زبان انگلیسی به "to sleep" ترجمه می‌شود. این فعل به عمل بستن چشم‌ها و فرو رفتن در حالتی از استراحت عمیق گفته می‌شود که در آن فعالیت ذهن و بدن کاهش می‌یابد و بدن فرصت بازیابی انرژی و ترمیم خودش را پیدا می‌کند.

    خواب یکی از نیازهای اصلی و اساسی بدن انسان است؛ درست مثل غذا خوردن یا نفس کشیدن. وقتی فرد می‌خوابد، بدنش وارد مراحل مختلفی از خواب می‌شود، از جمله خواب سبک، خواب عمیق و مرحله‌ی خواب REM که در آن رؤیا دیده می‌شود. هر یک از این مراحل برای سلامت جسمی و ذهنی ضروری‌اند. مثلاً در خواب عمیق، بدن پروتئین‌ها را ترمیم می‌کند، و در مرحله‌ی REM ذهن اطلاعات روز را پردازش می‌کند.

    خواب کافی تأثیر زیادی بر عملکرد روزانه، تمرکز، حافظه، سلامت روان و حتی سیستم ایمنی بدن دارد. کم‌خوابی یا خواب بی‌کیفیت می‌تواند باعث کاهش بهره‌وری، ضعف تمرکز، تحریک‌پذیری، و در بلندمدت افزایش احتمال بیماری‌هایی مثل دیابت، فشار خون بالا و افسردگی شود.

    انسان‌ها معمولاً شب‌ها می‌خوابند، چون خواب آن‌ها با ریتم طبیعی شب و روز هماهنگ است. اما الگوی خواب بسته به سن، شغل و سبک زندگی می‌تواند متفاوت باشد. نوزادان ساعات زیادی در شبانه‌روز می‌خوابند، در حالی که بزرگسالان به‌طور متوسط به ۷ تا ۹ ساعت خواب نیاز دارند.

    در فرهنگ‌ها و زبان‌های مختلف، خوابیدن نه‌تنها به‌عنوان یک نیاز فیزیولوژیکی، بلکه گاهی به‌عنوان نماد استراحت، آرامش یا حتی فرار از واقعیت هم شناخته می‌شود.

    ارجاع به لغت خوابیدن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «خوابیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خوابیدن

    لغات نزدیک خوابیدن

    • - خوابناکی
    • - خوابیدگی
    • - خوابیدن
    • - خوابیدن پرنده روی تخم
    • - خوابیدن روی تخم
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.