آخرین به‌روزرسانی:

خوابیدن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خفتن

فونتیک فارسی

khaabidan
فعل لازم

to go to sleep, to sleep, to doss, to slumber, to kip, to take a siesta

من معمولاً در طول هفته زود می‌خوابم.

I usually go to sleep early during the week.

صداهای شبانه‌ی شهر ممکن است خوابیدن را برای برخی افراد سخت کند.

The nocturnal noises of the city can make it difficult for some people to sleep.

بستری شدن

فونتیک فارسی

khaabidan
فعل لازم

to be laid up, to be hospitalized, to be to bed, to become bedridden

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

پس‌از عمل جراحی، او مجبور بود چندین هفته بخوابد.

After the surgery, he had to be laid up for several weeks.

پس‌از حادثه، او مجبور شد چند روز در بیمارستان بخوابد.

After the accident, she had to be hospitalized for several days.

شدت چیزی کم شدن

فونتیک فارسی

khaabidan
فعل لازم

to subside, to be reduced, to quieten, to be allayed

با گذشت زمان، درد مچ پای او کم‌کم خوابید.

As time passed, the pain in his ankle began to subside.

استرس در محل کار می‌تواندازطریق روش‌های ذهن‌آگاهی بخوابد.

The stress in the workplace can be reduced through mindful practices.

دراز کشیدن

فونتیک فارسی

khaabidan
فعل لازم

to lie low, to stretch down, to become leveled, to be felled, to collapse, to lie down, to recline

به سرباز دستور داده شد که بخوابد و پنهان بماند تا دشمن عبور کند.

The soldier was instructed to lie low and remain hidden until the enemy passed.

بعداز یک روز طولانی در محل کار، دوست دارم روی کاناپه بخوابم و استراحت کنم.

After a long day at work, I like to lie down on the couch and relax.

فعالیت جایی متوقف شدن

فونتیک فارسی

khaabidan
فعل لازم

to go out of operation, to go out of service, to come to a standstill

کارخانه‌ی قدیمی ماه آینده می‌خوابد.

The old factory will go out of operation next month.

اگر برق قطع شود، سیستم ممکن است به‌طور غیرمنتظره‌ای بخوابد.

If the power fails, the system may go out of service unexpectedly.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خوابیدن

  1. مترادف:
    خسبیدن خفتن غنودن به خواب فرو رفتن لالا کردن لالائی کردن
    متضاد:
    بیدار شدن

سوال‌های رایج خوابیدن

خوابیدن به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «خوابیدن» در زبان انگلیسی به "to sleep" ترجمه می‌شود. این فعل به عمل بستن چشم‌ها و فرو رفتن در حالتی از استراحت عمیق گفته می‌شود که در آن فعالیت ذهن و بدن کاهش می‌یابد و بدن فرصت بازیابی انرژی و ترمیم خودش را پیدا می‌کند.

خواب یکی از نیازهای اصلی و اساسی بدن انسان است؛ درست مثل غذا خوردن یا نفس کشیدن. وقتی فرد می‌خوابد، بدنش وارد مراحل مختلفی از خواب می‌شود، از جمله خواب سبک، خواب عمیق و مرحله‌ی خواب REM که در آن رؤیا دیده می‌شود. هر یک از این مراحل برای سلامت جسمی و ذهنی ضروری‌اند. مثلاً در خواب عمیق، بدن پروتئین‌ها را ترمیم می‌کند، و در مرحله‌ی REM ذهن اطلاعات روز را پردازش می‌کند.

خواب کافی تأثیر زیادی بر عملکرد روزانه، تمرکز، حافظه، سلامت روان و حتی سیستم ایمنی بدن دارد. کم‌خوابی یا خواب بی‌کیفیت می‌تواند باعث کاهش بهره‌وری، ضعف تمرکز، تحریک‌پذیری، و در بلندمدت افزایش احتمال بیماری‌هایی مثل دیابت، فشار خون بالا و افسردگی شود.

انسان‌ها معمولاً شب‌ها می‌خوابند، چون خواب آن‌ها با ریتم طبیعی شب و روز هماهنگ است. اما الگوی خواب بسته به سن، شغل و سبک زندگی می‌تواند متفاوت باشد. نوزادان ساعات زیادی در شبانه‌روز می‌خوابند، در حالی که بزرگسالان به‌طور متوسط به ۷ تا ۹ ساعت خواب نیاز دارند.

در فرهنگ‌ها و زبان‌های مختلف، خوابیدن نه‌تنها به‌عنوان یک نیاز فیزیولوژیکی، بلکه گاهی به‌عنوان نماد استراحت، آرامش یا حتی فرار از واقعیت هم شناخته می‌شود.

ارجاع به لغت خوابیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خوابیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خوابیدن

لغات نزدیک خوابیدن

پیشنهاد بهبود معانی