تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- من معمولاً در طول هفته زود میخوابم.
- صداهای شبانهی شهر ممکن است خوابیدن را برای برخی افراد سخت کند.
- پساز عمل جراحی، او مجبور بود چندین هفته بخوابد.
- پساز حادثه، او مجبور شد چند روز در بیمارستان بخوابد.
- با گذشت زمان، درد مچ پای او کمکم خوابید.
- استرس در محل کار میتواندازطریق روشهای ذهنآگاهی بخوابد.
- به سرباز دستور داده شد که بخوابد و پنهان بماند تا دشمن عبور کند.
- بعداز یک روز طولانی در محل کار، دوست دارم روی کاناپه بخوابم و استراحت کنم.
- کارخانهی قدیمی ماه آینده میخوابد.
- اگر برق قطع شود، سیستم ممکن است بهطور غیرمنتظرهای بخوابد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خوابیدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خوابیدن