فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

دارو به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله

دوا، درمان

فونتیک فارسی

daaroo
اسم

medicine, drug, cure, medication, physic

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

آن دارو مرا حسابی نشئه کرد.

That medicine made me feel really dopey.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دارو

  1. مترادف:
    دوا
  1. مترادف:
    درمان علاج
  1. مترادف:
    زهر سم

ارجاع به لغت دارو

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دارو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دارو

لغات نزدیک دارو

پیشنهاد بهبود معانی