با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

دارو به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • دوا، درمان
  • فونتیک فارسی

    daaroo
  • اسم
    medicine, drug, cure, medication, physic
    • - آن دارو مرا حسابی نشئه کرد.

    • - That medicine made me feel really dopey.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد دارو

ارجاع به لغت دارو

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دارو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/دارو

پیشنهاد بهبود معانی