daughterly, girlishly, maidenly, sissy, of girl, like girl
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حجبوحیای دختروار
maidenly modesty
روحیهی دختروار او در ذات مراقبتکنندهاش نمایان بود.
Her daughterly spirit shone through in her caring nature.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دختروار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دختروار