just then, presently, right away, on the spot
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
درحال احساس بهتری کردم.
I felt better right away.
درحال خواندن کتاب بود و در همین حال تلفن زنگ خورد.
She was reading a book, and presently, the phone rang.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «درحال» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/درحال