فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

باد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

جریان هوا

فونتیک فارسی

baad
اسم
wind, draft, gust, puff, whiff, mistral, blast, blow, draught, anemo-, pneum-

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

- باد خاوری

- an eastwardly wind

- باد سردی از سمت پنجره احساس کردم.

- I felt a cold draft coming from the window.
ورم، پف

فونتیک فارسی

baad
اسم
swelling, puff, bags, protuberance, inflamation

- باد اطراف مچ پای او دردناک و قرمز بود.

- The swelling around her ankle was painful and red.

- او متوجه باد زیر چشم چپش شد.

- She noticed a puff under her left eye.
نفخ

فونتیک فارسی

baad
اسم
(stomach) gas, flatus, flatulence, crepitation

- بعداز خوردن لوبیا، احساس باد زیادی کردم.

- After eating beans, I felt a lot of stomach gas.

- باد می‌تواند باعث ناراحتی و شرمندگی اجتماعی شود.

- Flatus can cause discomfort and social embarrassment.
هوای فشرده

فونتیک فارسی

baad
اسم
air, pressure (tire), inflation

- باید به‌طور منظم فشار باد لاستیک‌های ماشینم را بررسی کنم.

- The air in my car tires needs to be checked regularly.

- باد لاستیک باید به‌طور منظم برای ایمنی بررسی شود.

- The tire pressure should be checked regularly for safety.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد باد

  1. مترادف:
    هوا
  1. مترادف:
    آماس آماه نفخ ورم
  1. مترادف:
    پف فوت تیز ریح
  1. مترادف:
    توفان شمیم صرصر نسیم نفخه
  1. مترادف:
    بادا باشد
  1. مترادف:
    افاده خودبینی تکبر خودبزرگ بینی غرور فیس نخوت
  1. مترادف:
    بارح برآمدگی دمل

ارجاع به لغت باد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «باد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/باد

لغات نزدیک باد

پیشنهاد بهبود معانی