امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

درمان کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

معالجه کردن

فونتیک فارسی

darmaan kardan
فعل متعدی
to remedy, to cure, to doctor, to restore, to physic, to fix, to treat, to heal, to correct

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- هدف دکتر این بود که مریضی بیمار را با یک روش درمانی جدید درمان کند.

- The doctor aimed to remedy the patient's discomfort with a new treatment.

- او موفق شد زخم را به‌طور موثری درمان کند.

- She managed to doctor the wound effectively.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت درمان کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «درمان کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/درمان کردن

لغات نزدیک درمان کردن

پیشنهاد بهبود معانی