فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

دلال به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • واسطه، عامل، کار چاق کُن
  • فونتیک فارسی

    dallaal
  • اسم
    broker, go-between, middleman, dealer, factor, matchmaker, pander, agent
    • - دلال سهام

    • - stockbroker
    • - دلال شرط‌بندی

    • - bookmaker
    • - دلال محبت

    • - a pimp, pander
    • - دلال معاملات ملکی

    • - real estate broker, real estate agent, realtor
    • - دلال خز

    • - a dealer in furs
    • - دلال بازار سهام

    • - an exchange broker
    • - دلال معاملات ملکی

    • - a real estate agent
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد دلال

ارجاع به لغت دلال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دلال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/دلال

پیشنهاد بهبود معانی