دلربا به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• عقیق

• فونتیک فارسی

  delrobaa

• اسم
  agate
  • - مادربزرگم گردنبند دلربای زیبایی به من داد.

  • - My grandmother gave me a beautiful agate necklace.

  • - زمین‌شناس صخره‌ی دلربای بزرگی هنگام کاوشش در کوهستان پیدا کرد.

  • - The geologist found a large agate rock during his exploration in the mountains.

• دلبر، محبوب، جذاب

• فونتیک فارسی

  delrobaa

• صفت
  charming, heart-stealing, interesting, alluring, enticing, dainty, luring, enchanting, tempting, ravishing, graceful
  • - شهر کوچک با کافه‌های دنجش جو دلربایی داشت.

  • - The small town had a charming atmosphere with its cozy cafés.

  • - لبخند دلربای محبوبم روزم را ساخت.

  • - The heart-stealing smile of my crush made my day.