آخرین به‌روزرسانی:

رعیت به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / ra'iyyat /

قدیمی peasant, farmer, swain, villein, rustic, liege, tenant, vassal, bondman, liegeman

کشاورزی که روی زمین ارباب کار می‌کند

رعایای احمدآباد از ارباب خود راضی بودند.

The peasants of Ahmadabad were happy with their landlord.

رعیتی پیر نحوه‌ی انجام کار را به آن‌ها نشان می‌دهد.

An old peasant is showing them how to do the work.

اسم
فونتیک فارسی / ra'iyyat /

citizen, subject

شهروند، تبعه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

رعایای روس در عراق خواستار بازگشت به وطن بودند.

Russian citizens living in Turkey were wishing to return home.

شما به عنوان رعیت باید قوانین را رعایت کنید.

As a citizen, you should obey these rules.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد رعیت

  1. مترادف:
    برزگر روستایی
  1. مترادف:
    تبعه

ارجاع به لغت رعیت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رعیت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رعیت

لغات نزدیک رعیت

پیشنهاد بهبود معانی