to shred, to grate, to plane, to shave
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
برای رنده کردن این هویجها از رنده استفاده کردم.
I used a grater to grate these carrots.
پساز رنده کردن شکلات، آن را روی دسر بپاشید.
After grating the chocolate, sprinkle it over the dessert.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رنده کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رنده کردن