to paint, to color, to daub
قبلاز رنگ زدن چوب تازه، اول باید آن را بتونهکاری کنی.
Before painting new wood, you must prime it.
آنها میخواهند زمین بازی را با طراحیهای جدید و سرگرمکننده رنگ بزنند.
They want to color the playground with new, fun designs.
to glass over, to dupe, to swindle
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
اجازه ندهید کسی شما را با وعدههای دروغین رنگ بزند.
Don't let anyone dupe you with false promises.
او مصمم بود که رقبا را رنگ بزند و مشتریانشان را جذب کند.
He was determined to swindle the competition out of their clients.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رنگ زدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رنگ زدن