ornament, decoration, adornment, ornamentation, embellishment, bedecking, beautification, garnishment, trimming
عکس قدیمی را برای زینت طاقچه انتخاب کرد.
She chose the old picture as an adornment for the shelf.
زینت واقعی انسان مهربانی است.
man's true ornament is kindness.
(a feminine proper noun) Zinat
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زینت بین دانشآموزان مشهور بود.
Zinat is popular among the students.
کریم زینت را برای همسری انتخاب کرد.
Karim chose Zinat for his wife.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «زینت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زینت