crack-brained, silly, bonkers, childish, foolish, lightheaded, empty-headed
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سبکمغز بود که به نشانههای هشدار توجه نکرد.
It was foolish of him to ignore the warning signs.
او باید بزرگ شود و دیگر اینقدر سبکمغز رفتار نکند.
He needs to grow up and stop being so childish.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سبکمغز» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سبکمغز