to toss off, to gulp (down), to quaff, to drink, to swig, to guzzle
to toss off
to gulp
to quaff
to drink
to swig
to guzzle
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او باید دارو را خیلی سریع سر میکشید تا از طعم تلخ آن اجتناب کند.
He had to gulp down the medicine as quickly as possible to avoid its bitter taste.
او بعد از یک دو طولانی با عجله یک لیوان آب سر کشید.
He hastily gulped down the glass of water after a long run.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سر کشیدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سر کشیدن