serum, blood serum
او هر شب برای مرطوب نگه داشتن پوستش به صورتش سرم میزند.
She applied a serum to her face every night to keep her skin hydrated.
دکتر برای درمان مریضی بیمار سرم تجویز کرد.
The doctor prescribed a serum to treat the patient's illness.
infusion, injection (of water and salt or glucose)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پزشک برای درمان عفونت بیمار سرم آنتیبیوتیک تجویز کرد.
The doctor prescribed an infusion of antibiotics to treat the patient's infection.
سرم اسطوخودوس و رزماری
infusion of lavender and rosemary
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سرم» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرم