فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سرپا به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ایستاده

فونتیک فارسی

sarpaa
صفت

standing, able to work, working, running, holding office

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

زن سرپا بعد از یک روز طولانی در دفتر، خسته شده بود.

The working woman was exhausted after a long day at the office.

او نود سال دارد ولی هنوز سرپاست.

He is ninety years old but he is still moving around.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرپا

  1. مترادف:
    ایستاده برپا قائم
    متضاد:
    نشسته

ارجاع به لغت سرپا

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرپا» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرپا

لغات نزدیک سرپا

پیشنهاد بهبود معانی