قائم به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

عمود، ایستاده

فونتیک فارسی

ghaa'em
صفت
upright, orthogonal, perpendicular, upstanding, plumb, straight, vertical, square, right

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- قائم‌الزاویه

- right-angled

- قائم کردن

- to right
پنهان

فونتیک فارسی

ghaa'em
صفت
hidden

- قائم میان درختان

- hidden among trees

- پری پشت پرده قائم شده بود

- Pari had hidden behind the curtain
به سختی، با شدت

فونتیک فارسی

ghaa'em
قید
severely, hard, strongly

- قائم زد توی گوشم

- she slapped me hard on the cheek

- شهر در جنگ قائم آسیب دیده بود

- The town was severely damaged in the war
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد قائم

ارجاع به لغت قائم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قائم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/قائم

پیشنهاد بهبود معانی