آخرین به‌روزرسانی:

قائم به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / ghaa'em /

upright, orthogonal, perpendicular, upstanding, plumb, straight, vertical, square, right

عمود، ایستاده

قائم‌الزاویه

right-angled

قائم کردن

to right

صفت
فونتیک فارسی / ghaa'em /

hidden

پنهان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

قائم میان درختان

hidden among trees

پری پشت پرده قائم شده بود

Pari had hidden behind the curtain

قید
فونتیک فارسی / ghaa'em /

severely, hard, strongly

به سختی، با شدت

قائم زد توی گوشم

she slapped me hard on the cheek

شهر در جنگ قائم آسیب دیده بود

The town was severely damaged in the war

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد قائم

  1. مترادف:
    استوار ایستاده برپا برخاسته ثابت سرپا قایم
  1. مترادف:
    سخت سفت قرص محکم مستحکم
  1. مترادف:
    بلند رسا
  1. مترادف:
    پنهان مختفی مخفی نهان
  1. مترادف:
    عمود
  1. مترادف:
    پاینده باقی

ارجاع به لغت قائم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قائم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قائم

لغات نزدیک قائم

پیشنهاد بهبود معانی