burning sensation, prickle, pain sting, throb, tingle, smarting, sting
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سوزش بریدگی
the sting of a cut
سرما گونههایم را به سوزش آورد.
The cold made my cheeks tingle.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سوزش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سوزش