silence, stillness, peace, quiet, quietude, hush, rest, still, noiselessness, quietness
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سکوت اسرارآمیزی شهر را فراگرفته بود.
An eerie stillness had settled over the city.
سکوت محض
absolute silence
ما سکوت او را جواب منفی تعبیر کردیم.
We interpreted his silence as a refusal.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سکوت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سکوت