riot, clamor, din, fuss, rip-roaring, flurry, uproar, Babel, hurly-burly, scrum, ruckus, hubbub, pandemonium, furor, brouhaha, bedlam, hullabaloo, tumult, turmoil, disturbance, affray
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پس از نطق او در جلسه غوغا به پا شد.
After his speech, the meeting became a bedlam.
طلاق آن دو غوغا به پا کرد.
Their divorce created a furor.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «غوغا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/غوغا