dog, pooch, canine, bowwow
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با کسی مثل سگ رفتار کردن، با کسی بدرفتاری کردن
treat somebody like dirt / a dog
عوعو سگ مصدع همیشگی بود.
The dog's barking was a constant aggravation.
سگ شکاری
a hunting dog
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سگ