to count, to inventory, to catalogue, to list
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
قبلاز جلسه، کتابهای مورد علاقهام را صورتبرداری میکنم.
I will list my favorite books before the meeting.
باید موجودی را قبلاز سفارش بیشتر صورتبرداری کنم.
I need to count the supplies before we order more.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «صورتبرداری کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/صورتبرداری کردن