آخرین به‌روزرسانی:

ضمیمه به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / zamime /

enclosure, annex, appendix, attached, enclosed, supplement, attachment, appurtenance, concomitant, tailpiece, addenda, affix, supplementary, inset, incorporated, accompaniment

پیوست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

هر پاکت حاوی چندین ضمیمه بود.

Each envelope contained several enclosures.

لطفاً پاسخ خود را در کروشه ضمیمه کنید.

Please enclose your answer in square brackets.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ضمیمه

  1. مترادف:
    الحاق پیوست تکمله تلوا فرعی ملحق

ارجاع به لغت ضمیمه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ضمیمه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ضمیمه

لغات نزدیک ضمیمه

پیشنهاد بهبود معانی