to be active, to be activated, to be diligent or assiduous
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مادرم تا آخر عمرش فعال بود.
My mother was active to the end of her life.
برای یک سبک زندگی سالم فعال بودن مهم است.
It's important to be active for a healthy lifestyle.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فعال بودن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فعال بودن