lack, absence, want, loss, nonexistence, scarcity, deficiency, deprivation, privation, default
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در صورت فقدان هوا
in the absence of air
فقدان ظاهری حس مسئولیت در او
his apparent lack of a sense of responsibility
او همیشه از فقدان آزادی مینالد.
He is always lamenting the lack of freedom.
او با فقدان ما احساس همدردی کرد.
He identified with our loss.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فقدان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فقدان