contraband, smuggling, smuggled goods, trafficking, dealing, peddling
کامیون پر از کالای قاچاق بود.
The truck was full of contraband.
دستگیری این فروشندهی موادمخدر ضربهی بزرگی به شبکهی قاچاق موادمخدر در این شهر بود.
The pedlar's arrest was a major blow to the drug trafficking network in the city.
hot, illicit, bootleg, contraband, illegal, smuggled, traffic
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او درحال فروش داروی قاچاق در گوشهی خیابان دستگیر شد.
He was caught selling illegal drugs on the street corner.
پلیس در یک عملیات ضربتی اسلحهی قاچاق را کشف و ضبط کرد.
The police seized the illicit firearms during a raid.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «قاچاق» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قاچاق