با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

قطار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • ردیف
  • فونتیک فارسی

    ghataar
  • اسم
    order, sequence, series, convoy, train, succession, chain, line, caravan, file
    • - یک قطار شتر

    • - a file of camels
    • - یک قطار اتوبوس

    • - a chain of buses
  • ترن، وسیله‌ی نقلیه‌ای که روی ریل راه‌آهن حرکت می‌کند
  • فونتیک فارسی

    ghataar
  • اسم
    train
    • - قطار بدون توقف

    • - a through train
    • - قطار در پنج کیلومتری قم از خط خارج شد.

    • - The train was derailed five kilometers out of Ghom.
    • - وسائل رفاهی این قطار اصلاً کافی نبود.

    • - The accommodations on this train were very inadequate.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد قطار

ارجاع به لغت قطار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قطار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/قطار

پیشنهاد بهبود معانی