آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

صف به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / saf /

lineup, queue, column, array, row, alignment, file, train, rank, line, procession

lineup

queue

column

array

row

alignment

file

train

rank

line

procession

(مفرد کلمه‌های صف‌ها، صفوف) گروهی از اشیا یا افراد پشت سر هم، ردیف، خط، رَج

فرمانده از جلو صف سربازان رد شد.

the commander passed in front of the line of soldiers

صفی از اتومبیل‌های شیک دنبال ماشین عروس و داماد در حرکت بود.

a procession of sleek cars was trailing the cars of the bride and groom

نمونه‌جمله‌های بیشتر

سربازان ما در صفوف دشمن رخنه کردند.

our soldiers penetrated the enemy lines

به صف ایستادن

to stand in line, to queue up

به صف حرکت کردن

to move in a line or procession

به صف کردن

to rank, to line up, to make stand in line

افسر سربازان را به صف کرد.

the officer made the soldiers from a line

صف بستن، صف کشیدن

to line up, to queue up, to marshal, to form a file or row

شاگردان در دو طرف خیابان صف بسته بودند.

students had lined up on both sides of the street

صف مُقدم

forefront, foreground, front, front rank

اسم
فونتیک فارسی / saf /

group

group

(مجازی) دسته، گروه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

حسن هم در صف مخالفان دولت قرار گرفته بود.

Hassan too had joined the group opposing the government

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد صف

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت صف

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «صف» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/صف

لغات نزدیک صف

پیشنهاد بهبود معانی