lover, darling, mistress, truelove, minion, pet, valentine
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
محبوبه گلی به دست من داد
the beloved gave me a flower
با محبوبهاش فرار کرد
he ran away with her lover
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «محبوبه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/محبوبه