فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

مراقبت کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • مواظبت کردن
  • فونتیک فارسی

    moraaghebat kardan
  • فعل لازم فعل متعدی
    to take care, to be watchful, to observe, to supervise, to care, to watch, to look after, to proctor, to ensure, to police
    • - می‌توانی چند ساعت از بچه‌ها مراقبت کنی؟

    • - Can you take care of the kids for a few hours?
    • - من باید این آخر هفته از پدربزرگ و مادربزرگ پیرم مراقبت کنم.

    • - I need to look after my elderly grandparents this weekend.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد مراقبت کردن

ارجاع به لغت مراقبت کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مراقبت کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مراقبت کردن

پیشنهاد بهبود معانی