فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

مراقبت کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مواظبت کردن

فونتیک فارسی

moraaghebat kardan
فعل لازم فعل متعدی

to take care, to be watchful, to observe, to supervise, to care, to watch, to look after, to proctor, to ensure, to police

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

می‌توانی چند ساعت از بچه‌ها مراقبت کنی؟

Can you take care of the kids for a few hours?

من باید این آخر هفته از پدربزرگ و مادربزرگ پیرم مراقبت کنم.

I need to look after my elderly grandparents this weekend.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مراقبت کردن

  1. مترادف:
    مواظبت کردن نگهداری کردن حفاظت کردن حراست کردن نگهبانی دادن

ارجاع به لغت مراقبت کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مراقبت کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مراقبت کردن

لغات نزدیک مراقبت کردن

پیشنهاد بهبود معانی