boundary, border, frontier, marginal, situated on the frontier, pertaining to the border
boundary
border
frontier
marginal
situated on the frontier
pertaining to the border
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نواحی مرزی معمولاً دو فرهنگی هستند.
Frontier areas are usually bicultural.
مناقشات مرزی روابط میان دو کشور را زهرآلود میکرد.
Border disputes envenomed the relations between the two countries.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مرزی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مرزی