فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

مریض‌احوال به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بیمار

فونتیک فارسی

mariz ahvaal
صفت
عامیانه sickly, somewhat ill, indisposed, ailing

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- ظاهر مریض‌احوال او باعث شد که همه در مورد سلامتی‌اش سوال کنند.

- His sickly demeanor made everyone question his health.

- او کمی مریض‌احوال به نظر می‌رسید، اما بر حضور در جلسه اصرار داشت.

- She appeared somewhat ill, but she insisted on attending the meeting.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت مریض‌احوال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مریض‌احوال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مریض‌احوال

لغات نزدیک مریض‌احوال

پیشنهاد بهبود معانی