آخرین به‌روزرسانی:

مسی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ساخته شده از مس، دارای رنگ مس

فونتیک فارسی

mesi
صفت

coppery, cupric, cupreous

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

یک تکه سیم مسی

a piece of copper wire

برق در سیم مسی بهتر جریان پیدا می‌کند.

Electricity flows better in copper wires.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

یک ظرف مسی بزرگ را روی آتش قرار داد.

He placed a large copper vessel over the fire.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مسی

  1. مترادف:
    از جنس مس مسین
    متضاد:
    زرین

ارجاع به لغت مسی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مسی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مسی

لغات نزدیک مسی

پیشنهاد بهبود معانی