to introduce, to present, to recommend, to sponsor, to report, to announce
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او تصمیم گرفت خودش را به همسایههای جدیدش معرفی کند.
She decided to introduce herself to her new neighbors.
الهه را به آنها معرفی کردم.
I introduced Elahe to them.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «معرفی کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/معرفی کردن