hem, hum, mm, mumble, uh, hmm, mumble, hawing, hemming, hemming and hawing, muttering, prattle
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
منمن او نشانهی واضحی از تردیدش برای پاسخ به سوال بود.
His mumble was a clear sign of his hesitation to answer the question.
همه از منمن او دربارهی تصمیم خسته شده بودند.
His constant hem about the decision was frustrating everyone.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «منمن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/منمن