the military, officer, soldier, G.I., private
نظامیان زخمی
wounded soldiers
نظامیها با نیروهای مهاجم جنگیدند.
The soldiers battled against the invaders.
military, martial, of or related to the armed forces
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
افزایش (تجهیزات) نظامی
military buildup
پایگاه نظامی
a military base
رادیو مارش نظامی گوشخراشی را پخش میکرد.
The radio blasted out a military march.
Nezami
شعر نظامی از ارزش بلاغی زیادی برخوردار است.
Nezami's poetry has great rhetorical value.
نظامی در خسرو و شیرین بیشتر از دیگر آثارش از گفتگو استفاده میکند.
In Khosro and Shirin, Nezami has used conversation more than in his other works.
عامیانه Gl
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نظامی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نظامی