آخرین به‌روزرسانی:

نگه داشتن به انگلیسی

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: نگهداشتن

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / negahdaashtan /

to save, to store

ذخیره کردن

او تصمیم گرفت پولش را برای خرید ماشین جدید نگه‌ داشت.

She decided to save her money for a new car.

لطفاً مدارک را در کمد نگهدارید.

Please store the documents in the cabinet.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / negahdaashtan /

to stop, to halt, to bring to a stop

متوقف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

لطفاً ماشین را در چراغ قرمز نگه دار.

Please stop the car at the red light.

داور مجبور شد بازی را به‌دلیل مصدومیت بازیکن نگهدارد.

The referee had to bring the game to a stop due to a player injury.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / negahdaashtan /

to retain, to keep, to hold

در جایی حفظ کردن

(در مسابقه) حساب امتیاز را نگه داشتن

keep (the) score

پلیس به او هشدار داد که از نگه داشتن مواد غیرقانونی خودداری کند.

The police warned him not to hold any illegal substances.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / negahdaashtan /

to keep (waiting, standing, ...)

در انتظار گذاشتن

لطفاً در را باز نگه‌ دارید تا من کیفم را بردارم.

Please keep the door open while I grab my bag.

می‌توانی صدا را هنگامی که من کار می‌کنم پایین نگه داری؟

Can you keep the noise down while I'm working?

فعل متعدی
فونتیک فارسی / negahdaashtan /

to preserve, to safeguard, to project

حفظ کردن

ما باید زیبایی طبیعی پارک‌های خود را نگهداریم.

We must preserve the natural beauty of our parks.

ما باید میراث فرهنگی خود در برابر تخریب نگه داریم.

We need to safeguard our cultural heritage from destruction.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / negahdaashtan /

to persever, to keep (promises, ...), to abide by

وفا کردن

من همیشه تلاش می‌کنم قول‌هایم را نگه دارم؛ زیرا صداقت برای من مهم است.

I always aim to keep my promises, as integrity matters to me.

او همیشه سعی می‌کند تعهداتش به دوستانش را نگهدارد.

She always tries to abide by her commitments to her friends.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / negahdaashtan /

to maintain, to take care of

توجه کردن

او با عشق و توجه زیادی حیوانات خانگی‌اش را نگه می‌دارد.

She takes care of her pets with great love and attention.

شرکت هدف دارد که شهرت خود را در صنعت نگه دارد.

The company aims to maintain its reputation in the industry.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت نگه داشتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نگه داشتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نگه داشتن

لغات نزدیک نگه داشتن

پیشنهاد بهبود معانی