آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۳

    نگه داشتن به انگلیسی

    توضیحات:

    شکل نوشتاری دیگر این لغت: نگهداشتن

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / negahdaashtan /

    to save, to store

    to save

    to store

    ذخیره کردن

    او تصمیم گرفت پولش را برای خرید ماشین جدید نگه‌ داشت.

    She decided to save her money for a new car.

    لطفاً مدارک را در کمد نگهدارید.

    Please store the documents in the cabinet.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / negahdaashtan /

    to stop, to halt, to bring to a stop

    to stop

    to halt

    to bring to a stop

    متوقف کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    لطفاً ماشین را در چراغ قرمز نگه دار.

    Please stop the car at the red light.

    داور مجبور شد بازی را به‌دلیل مصدومیت بازیکن نگهدارد.

    The referee had to bring the game to a stop due to a player injury.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / negahdaashtan /

    to retain, to keep, to hold

    to retain

    to keep

    to hold

    در جایی حفظ کردن

    (در مسابقه) حساب امتیاز را نگه داشتن

    keep (the) score

    پلیس به او هشدار داد که از نگه داشتن مواد غیرقانونی خودداری کند.

    The police warned him not to hold any illegal substances.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / negahdaashtan /

    to keep (waiting, standing, ...)

    to keep

    در انتظار گذاشتن

    لطفاً در را باز نگه‌ دارید تا من کیفم را بردارم.

    Please keep the door open while I grab my bag.

    می‌توانی صدا را هنگامی که من کار می‌کنم پایین نگه داری؟

    Can you keep the noise down while I'm working?

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / negahdaashtan /

    to preserve, to safeguard, to project

    to preserve

    to safeguard

    to project

    حفظ کردن

    ما باید زیبایی طبیعی پارک‌های خود را نگهداریم.

    We must preserve the natural beauty of our parks.

    ما باید میراث فرهنگی خود در برابر تخریب نگه داریم.

    We need to safeguard our cultural heritage from destruction.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / negahdaashtan /

    to persever, to keep (promises, ...), to abide by

    to persever

    to keep

    to abide by

    وفا کردن

    من همیشه تلاش می‌کنم قول‌هایم را نگه دارم؛ زیرا صداقت برای من مهم است.

    I always aim to keep my promises, as integrity matters to me.

    او همیشه سعی می‌کند تعهداتش به دوستانش را نگهدارد.

    She always tries to abide by her commitments to her friends.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / negahdaashtan /

    to maintain, to take care of

    to maintain

    to take care of

    توجه کردن

    او با عشق و توجه زیادی حیوانات خانگی‌اش را نگه می‌دارد.

    She takes care of her pets with great love and attention.

    شرکت هدف دارد که شهرت خود را در صنعت نگه دارد.

    The company aims to maintain its reputation in the industry.

    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت نگه داشتن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «نگه داشتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نگه داشتن

    لغات نزدیک نگه داشتن

    • - نگه
    • - نگه دار اصلی
    • - نگه داشتن
    • - نگهبان
    • - نگهبان اداره
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.